عکسها تا یک ماهگی

دومین روز تولد

مهدی یار جون تازه از بیمارستان تشریف آوردن(به خونه خودت خوش اومدی عزیزم)

سومین روز تولدت(پسرم اینجا تب شدیدی داری و میخوای با عمه و بابایی بری پیش عمو دکتر،تبت از بس شدید بود که با مصرف آنتی بیوتیک هم تا سه روز ادامه داشت و از 38 درجه پایین نمی اومد)

مهدی یار جونم عمو دکتر(دکتر انتظاری)گفت زردی داری و باید داخل دستگاه بمونی برا همین از روز چهارم سه شبانه روز تو خونمون داخل دستگاه موندی.مامانی فقط میتونم بگم اون روزا بهم خیلی سخت گذشت.همش دلم میخواست پسرم ور دلم بود و همش پیشم میخوابیدی اما حیف. جون جونی مامان،هر وقت بیدار میشدی بیقراری میکردی و باید از دستگاه بیرونت میاوردیم و چشم بندتو باز میکردیم.الهی همه درد و بلات به جونم پسر نازنینم

اینجا پنج روزه هستی و از دستگاه بیرون اومدی تا پوشکتو عوض کنم

مهدی یار من داره میخنده که مامانی زیادی غصه نخوره(الهی قربون خنده های مهربونت بشم)

مهدی یار جونم اینجا نمیذاری چشم بندتو ببندم تا بری تو دستگاه

مهدی یار جونم با گذشت سه روز از مصرف دارو هنوز تبت قطع نشده و تنت بدجور میسوزه و خونمون هم خیلی گرمه این تابستون هم گرماش تاریخیه.داریم با مادر جون تو بالکون میشوریمت تا تبت یه کم پایین بیاد

مهدی یار هشت روزه است و شکر خدا زردیش خوب شده مهدی یار بغل آغاجون(بابای مامان) که دوست دارم بهش آتا(در زبان ترکی یعنی پدربزرگ) بگی

مهدی یار تو باغ آتا در روز عید سعید فطر ،عزیزم اینجا 4 روز مونده تا یه ماهه بشی